-
روزی آمد که من مال تو بودم و تو عاشق کسی دیگر
جمعه 22 مهرماه سال 1390 21:43
روزی آمد که دل بستم به تو،از سادگی خویش دل بستم به قلب بی وفای تو روزها میگذشت و بیشتر عاشقت میشدم، یک لحظه صدایت را نمیشنیدم غرق در گریه میشدم روزی تو را نمیدیدیم از این رو به آن رو میشدم! گفتی آنچه که میخواهم باش ، از آنچه که میخواستی بهتر شدم گفتی تنها برای من باش ، از همه گذشتم و تنها مال تو شدم روزی آمد که من مال...
-
مگر نمیدانستی بعد از تو دلم را به کسی نمیدهم؟
جمعه 22 مهرماه سال 1390 21:32
رفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟ فکر من نبودی که بی تو زندگی برایم جهنم می شود؟ مگر یادت نیست حرفهای روز آشنایی مان را؟ مگر قول ندادی همیشه با من بمانی و مرا تنها نگذاری؟ تو که اینک مرا تنها گذاشتی ، تو که بر روی قلبم پا گذاشتی چه زود فراموشم کردی ، مرا آواره کوچه پس کوچه های شهر بی محبتی ها کردی...
-
بگذار در حال خودم باشم ، بگذار با تنهایی تنها باشم …
جمعه 22 مهرماه سال 1390 21:22
برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، از تو بیزارم ، بهانه هایت را برایم تکرار نکن حرفی نزن ، بی خیال ، اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگویی ، بی وفا منم! نگو میروی تا من خوشبخت باشم ، نگو میروی تا من از دست تو راحت باشم… نگو که لایقم نیستی و میروی ، نگو برای آرامش من از زندگی ام میروی…. این بهانه ها تکراریست ، هر چه دوست داری بگو...
-
عشق فراموش شد
جمعه 22 مهرماه سال 1390 21:12
عشق فراموش شد رفت و تو دل آدم ها خاموش شد دیگر اثری از محبت نیست دنیا تیره گشت و غم فراوان شد خوشبختی دیده نمی شود در نگاه مردم مهربانی پر کشید و تو آسمان ها گم شد آخر لذت هوس شد فرشته عشق مرد خدا عصبی شد عشق فراموش شد زندگی غم به خود گرفت و خاموش شد
-
ولی پس دادی نگامو زیر رگبار غرورت
جمعه 22 مهرماه سال 1390 20:58
آره من اونم که گفتم واسه چشم تو دیوونم آره من قول داده بودم تا تهش باهات بمونم ولی پس دادی نگامو زیر رگبار غرورت من فقط یه کم شکستم ، خوب نگام کنی همونم . . .
-
دل دادن ساده اما فراموش کردن سخت است
جمعه 22 مهرماه سال 1390 20:52
دوست داشتن ساده اما دل سپردن سخت است / دل دادن ساده اما فراموش کردن سخت است عاشق شدن ساده اما عاشق ماندن سخت است . . .
-
کجایی ای رفیق نیمه راهم
جمعه 22 مهرماه سال 1390 19:27
کجایی ای رفیق نیمه راهم که من در چاه شبهای سیاهم نمی بخشد کسی جز غم پناهم نه کجایی ای رفیق نیمه راهم که من در چاه شبهای سیاهم نمی بخشد کسی جز غم پناهم نه تنها از تو نالم کز خدا هم تنها از تو نالم کز خدا هم
-
من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد به من
جمعه 22 مهرماه سال 1390 18:09
وقتی کسی به دلت نشست نشستنش مقدسه، حتی اگه نخواهدت نفس کشیدنش بسه من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد به من، من خودم بودمو یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزید عشق کلید شهر قلب است، به شرط آنکه قفل دلت هرز نباشد که بار هر کلیدی باز شود آرزوم بی تو محاله، لحظه هام بی تو سواله، / بی تو مقصد خیلی دوره راه عشق م...
-
تنهایی
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 18:31
تنهایی خیلی دوست دارم برم تو فکر بعضی یا اینو واسه اون نوشتم خودش می دونه کی کیا خودش اینو خوب می دونه ولی بروش نمی یاره دلو به اون راه می زنه یه وقت نشه کم بیاره یه وقتی بود می خواستمش نمی دونم منو می خواست نمی دونستم که دیگه دلو داده به یه نگاه حالا می فهمم اون روزا این من نبودم پشت تو بعد یه قطره اشک غم با یه نگاه...
-
این دل بی قرار من واسه نگاهت می تپه
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 17:22
خیلی سخته باشی و انگار نباشی دیگه فرقی واسه من نداشته باشی خیلی سخته توی فلب سرد و سنگین دیگه جایی واسه من نذاشته باشی خیلی سخته تورو داشتن بی تو بودن سهم من نبود از این عشق خنده ی رقیبو دیدن خیلی سخته مهربونم با بدی های تو ساختن هنوزم برام عزیزی زندگی را با تو باختم سخته برای یک بار بودن از رو اجبار باشه و این بودنش...
-
عشق یعنی با تو آغاز سفر
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 16:45
عشق یعنی با تو آغاز سفر ، عشق یعنی قلبی آماج خطر، عشق یعنی تو بران از خود مرا ، عشق یعنی باز می خوانم تو را ، عشق یعنی بگذری از آبرو ، عشق یعنی کلبه های آرزو، عشق یعنی با تو گشتن هم کلام ، عشق یعنی شاخه ای گل در سبد ، عشق یعنی دل سپردن تا ابد ، عشق یعنی سروهای سر بلند ، عشق یعنی خارها هم گل کنند، عشق یعنی تو بسوزانی...
-
روزگارم تیره و این روزهایم تیره تر
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1390 16:24
سلام بخوانیدم: روزگارم تیره و این روزهایم تیره تر یا به نوعی رو به ویرانیست دنیایم دگر من که چشمم خواب دریا دیده بود عکسش از دریا شده یک آسمان بارنده تر هر چه از این درد پا پس می کشم بیفایده است سرنوشت من گره خورده ست با غم سر به سر لحظه های مرده ام تاوان یک تردید شد تا که تقویمم دهد یک عمر از تلخی خبر بار دیگر مهره...
-
تا زنده ام دوست دارم اینم کلام آخرم . . .
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 20:58
هرگز نشد بیای پیشم بگیری دستای منو بدونی من عاشقتم گوش کنی حرفای منو تو بی وفا بودی ولی اونی که برات میمرد منم تا زنده ام دوست دارم اینم کلام آخرم . . .
-
دوستان عاشق شدن کار دل است
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 20:52
دوستان عاشق شدن کار دل است دل چو دادی ، پس گرفتن مشکل است تا توانی با رفیقان همرنگ باش یا مزن لاف رفیقی یا حقیقت مرد باش . . .
-
عاقبت چت کردن
یکشنبه 17 مهرماه سال 1390 17:55
به من می گفت هیجده ساله هستم … تو اسمت را بگو، من هاله هستم بگفتم اسم من هم هست فرهاد … ز دست عاشقی صد داد و بیداد بگفت هاله ز موهای کمندش … کمان ِابرو و قد بلندش بگفت چشمان من خیلی فریباست … ز صورت هم نگو البته زیباست ندیده عاشق زارش شدم من … اسیرش گشته بیمارش شدم من ز بس هرشب به او چت می نمودم … به او من کم کم عادت...
-
خدایا کجایی...؟
شنبه 16 مهرماه سال 1390 21:00
امشب به سوگ ستاره ام نشسته ام و در غم نبودنش آسمان را خط خطی می کنم ، امشب برای مرگ چشمانم لباس سیاه پوشیده ام ، رفتنت را هیچ گاه باور نخواهم کرد چون تو را در اعماق وجود خود همیشه احساس میکنم اکنون تورا آشکار تر از همیشه می بینم...چون تو همرنگ هیچ کس نیستی... عجیب دلم هوایت را کرده نفسهایم به شماره افتاده و بیشتر از...
-
آدم وقتی می میره آزاد آزاد میشه
جمعه 15 مهرماه سال 1390 20:58
آدم وقتی می میره آزاد آزاد میشه دیگه نه از عشق خبری هست نه از غم نه از پول... دیگه حتی مریض نمی شی که کسی نیاد عیادتت دیگه غصه هم نداری که بری یه گوشه زانوهاتو از تنهایی بغل کنی دیگه عاشق کسی نمی شی که عاشقت نباشه دیگه به کسی راست نمی گی که بهت دروغ بگه دیگه دلت هم واسه هیچکس تنگ نمیشه دیگه غرورم نداری که اگه یه کسی...
-
یه جا یه جمله قشنگی دیدم عشقو باید از خودت برونی
جمعه 15 مهرماه سال 1390 20:41
دلم میخواد یه چیزی رو بدونی دیگه نه عاشقی نه مهربونی منم دیگه تصمیممو گرفتم اصلا نمیخوام که پیشم بمونی دیشب که داشتم فکرامو میکردم دیدم با تو تلف شده جوونی یه جا یه جمله قشنگی دیدم عشقو باید از خودت برونی چه شعرایی من واسه تو نوشتم تو همه چیز بودی جز آسمونی یادت میاد منتمو کشیدی؟ تا که فقط بهت بدم نشونی؟ یادت میاد روی...
-
من اهل نفرین نبودم چه برسه که تو باشی
جمعه 15 مهرماه سال 1390 20:22
الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرش بیای ببینی که همه حلقه زدن دور و ورش الهی که روز وصال طوفان شه از سمت شمال هیچی از اون روز نمونه بجز گلای پر پرش قسم میخوردی با منی قسم میخوردی به خدا خدا الهی بزنه تو کمرت تو کمرش من اهل نفرین نبودم چه برسه که تو باشی بیاد الهی خبرت ، بیاد الهی خبرش عمرت الهی کم نشه اما پر از غصه باشه...
-
خدایم آه ای خدایم
جمعه 15 مهرماه سال 1390 20:10
خدایم آه ای خدایم آه ای خدایم صدایت میزنم بشنو صدایم شکنجه گاه این دنیاست جایم به جرم زندگی این شد سزایم آه ای خدایم بشنو صدایم مرا بگذار با این ماجرایم نمی پرسم چرا این شد سزایم آه ای خدایم بشنو صدایم گلویم مانده از فریاد و فریاد ندارد کز غم مرگ صدا را به بغض در نفس پیچیده سوگند به گل های به خون غلتیده سوگند به مادر...
-
تولد!!!
جمعه 15 مهرماه سال 1390 19:49
تولد!!! روزی که هیچگاه نفهمیدم برای چی باید خوشحال باشم!!! پدر آن شب اگر خوش خلوتی پیدا نمی کردی تو ای مادر اگر شوخ چشمی ها نمی کردی تو هم ای آتش شهوت شرر بر پا نمی کردی کنون من هم به دنیا بی نشان بودم پدر آن شب جنایت کرده ای شاید نمی دانی به دنیایم هدایت کرده ای شاید نمی دانی از این بایت خیانت کرده ای شاید نمی دانی
-
بوسه
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 14:09
بوسه یعنی وصل شیرین دو لب بوسه یعنی خلسه در اعماق شب بوسه یعنی مستی از مشروب عشق بوسه یعنی آتش و گرمای تب بوسه یعنی لذت از دلدادگی لذت از شب , لذت از دیوانگی بوسه یعنی حس طعم خوب عشق طعم شیرینی به رنگ سادگی بوسه آغازی برای ما شدن لحظه ای با دلبری تنها شدن بوسه سرفصل کتاب عاشقی بوسه رمز وارد دلها شدن بوسه آتش می زند بر...
-
عشق یعنی نرسیدن
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 13:59
تو باعث شدی یه چیزی رو بفهمم . بفهمم عشق یعنی چی ... بفهمم دل کجاست ... بفهمم وقتی کسی عاشق میشه چه حالی داره ... بفهمم درد عشق چیه ... حالا می دونم ... میدونم عشق یعنی تشنگی . عشق یعنی نیاز . عشق یعنی التماس . عشق یعنی آرزو . عشق یعنی خواستن و بدست نیاوردن . عشق یعنی دویدن و نرسیدن . آره ، عشق یعنی نرسیدن
-
کاش می دانستی........
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 13:35
کاش میدانستی که درون قلبم خانه ای داری تو که همیشه آنرا با شفق می شویم و با آن میگویم که تویی مونس شبهای دلم کاش میدانستی باغ غمگین دلم بی تو تنها شده است و گل غم به دلم وا شده است کاش میدانستی که درون قلبم با تبشهای عشق هم صدا هستی تو .کاش میدانستی که وجود تو و گرمای صدایت به من خسته و آشفته حال زندگی می بخشد کاش...
-
باز هم قلب کوچکم شروع به تبیدن کرد
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 13:25
باز هم گرما به سرزمین سرده وجودم باز گشت و باز هم قلب کوچکم شروع به تبیدن کرد .من ادعای عشق نمی کنم چه کنم نمی توانم .شاید زندگی دوباره لبخندی به رویم زد لبخندی به وسعت دل تمام عاشقان لبخندی نابایان ولی من هنوز ادعای عشق نمی کنم حتی اگر چشمان بی فروغم باز هم به روی دیدگان زیبایت گشوده شود .بگزار....... بگزار در تنهایی...
-
من از قصه زندگی ام نمی ترسم
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 13:10
من از قصه زندگی ام نمی ترسم من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم. ای بهار زندگی ام اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست اکنون که باهایم توان راه رفتن ندارد برگرد باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار...
-
وقتی دلـــــم میگیرد
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 12:37
وقتی از غربت ایام دلـــــم میگیرد مرغ امید من از شدت غم میمیرد دل به رویای خوش خاطره ها میبندم بازهم خاطر تو دســت مرا میگیرد
-
عشق چیست؟
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 12:34
به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید. به ابر گفتم عشق چیست؟ بارید. به باد گفتم عشق چیست؟ وزید. به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید. به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد. و به انسان گفتم عشق چیست؟ اشک از دیدگانش جاری شد و گفت؟ دیوانگیست!!!
-
دل تنهای من تنها ترین شد...
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 12:30
دلم با عشق تو عاشق ترین شد تمام لحظه هایم بهترین شد ولی بی مهریت کار دلم ساخت دل تنهای من تنها ترین شد...
-
آه عجب کاری به دستم داد دل
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1390 12:27
من که گفتم این بهار افسردنی است من که گفتم این پرستو مردنی است من که گفتم ای دل بی بند و بار عشق یعنی رنج ، یعنی انتظار آه عجب کاری به دستم داد دل هم شکست و هم شکستم داد دل