-
یکی بود یکی نبود !
پنجشنبه 3 آذرماه سال 1390 20:58
عاشقش بودم عاشقم نبود وقتی عاشقم شد که دیگه دیر شده بود حالا می فهمم که چرا اول قصه ها میگن؛ یکی بود یکی نبود ! یکی بود یکی نبود. این داستان زندگی ماست. همیشه همین بوده. یکی بود یکی نبود … برایم مبهم است که چرا در اذهان شرقی مان “با هم بودن و با هم ساختن” نمی گنجد؟ و برای بودن یکی، باید دیگری نباشد. هیچ قصه گویی نیست...
-
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟
پنجشنبه 26 آبانماه سال 1390 23:32
چگونه بگذرم از عشق ، از دلبستگی هایم ؟ چگونه می روی با اینکه می دانی چه تنهایم ؟ خداحافظ ، بدون تو گمان کردی که می مانم خداحافظ ، بدون من یقین دارم که می مانی !!! واپسین لحظه دیدار ، منو دست گریه نسپار ، توی تردید شب خدا نگهدار ، اگه خوابم اگه بیدار ، تو ی این فرصت تکرار ، بگو عاشقی برای آخرین بار ______________ هنوز...
-
اطرافیانت بهت بگن که اگه دوستت داشت نمیرفت
چهارشنبه 25 آبانماه سال 1390 15:38
هیچ چیز بیشتر و بدتر از این مغز استخوان آدمو نمی سوزونه که اطرافیانت بهت بگن که اگه دوستت داشت نمیرفت
-
تو یادگار من بودی افسوس که دیگه نیستی توپیشم
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1390 00:31
تو یادگار من بودی افسوس که دیگه نیستی توپیشم اینو بهت گفته بودم نباشی دیوونه میشم زود رفتی گلم،رفتی داغت موند رو دلم حیف بودی گلم ، رفتی درد هام رو به کی بگم
-
خدایا ؛ کسی را که قسمت کس دیگریست، سر راهمان قرار نده
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1390 00:22
خدایا ؛ کسی را که قسمت کس دیگریست، سر راهمان قرار نده تا شبهای دلتنگیش برای ما باشد و روزهای خوشش برای دیگری
-
رفتی از این آغوش چه راحت،و باز منم و تنهام و خاموش چراغم
پنجشنبه 19 آبانماه سال 1390 00:12
رفتی از این آغوش چه راحت، و باز منم و تنهام و خاموش چراغم چه بی اعتنا رفتی نفهمیدم حس من واست یه تفریحه تو که میدونستی وجود تو ترک دردهاست، تو میدونستی نبود تو مرگ فرداست ولی آروم آروم زیر بارون داغون ، قدم میزنمو تو هم شادی با اون یارو سرا پا گوش بودم وقتی تو داشتی حرفی ، حالا که بهت نیاز دارم گذاشتی رفتی؟ باشه منم...
-
من تنها تر از همیشه خاطره های یاد تو بر دوشم سنگینی می کند
سهشنبه 17 آبانماه سال 1390 23:00
تنها رفتن در این جاده در این جاده سرد و بی انتها بدون کوله باری از عشق بدون تو دشوار است ومن تنها تر از همیشه خاطره های یاد تو بر دوشم سنگینی می کند می دانم که نخواهی آمد اما من باز هم منتظرم!
-
خاکم نکنیدهنوزعشقم روندیدم این همه آماده شدم یه کفن دورم کشید
سهشنبه 17 آبانماه سال 1390 22:56
خاکم نکنید بذارید اونم برسه بذارید اونم ببینم وقتی به حرفم میرسه خاکم نکنید هنوز عشقم رو ندیدم این همه آماده شدم یه کفن دورم کشیدم تابوت منو بذارید اونم بگیره حس کنم عاشقمه وقتیکه گریش می گیره اشکای اونو کی بجای من کنه پاک خداحافظ عشقم که منو بردن زیر خاک خاکم نکنید بذارید اونم ببینه پیکر آشفته ی من بی رمق روی زمینه...
-
در تنهایی خود لحظه ها را برایت گریه کردم
سهشنبه 17 آبانماه سال 1390 22:41
در تنهایی خود لحظه ها را برایت گریه کردم در بی کسیم برای تو که همه کسم بودی گریه کردم در حال خندیدن بودم که به یاد خنده های سرد وتلخت گریه کردم در حین دویدن در کوچه های زندگی بودم که نا گاه به یاد لحظه هایی که بودی واکنون نیستی ایستادم وآرام گریه کردم ولی اکنون می خندم آری می خندم به تمام لحظه های بچگانه ای که به...
-
قطار میرود تو میروی تمام ایستگاه میرود
سهشنبه 17 آبانماه سال 1390 22:26
قطار میرود تو میروی تمام ایستگاه میرود ومن چقدر ساده ام که سال های سال در انتظار تو کنار این قطار ایستاده ام و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تکیه داده ام
-
برای هنگامی که فراموش خواهیم کرد روزی چقدر عاشق بودیم
سهشنبه 17 آبانماه سال 1390 22:17
خدایا از عشق امروزمان چیزی برای فردا کنار بگذار. نگاهی ، یادی ، تصویری ، خاطره ای برای هنگامی که فراموش خواهیم کرد روزی چقدر عاشق بودیم
-
تو آیا آسمان امشب برایم اشک می ریزی؟
سهشنبه 17 آبانماه سال 1390 21:52
از این شب های بی پایان، چه می خواهم به جز باران که جای پای حسرت را بشوید از سر راهم نگاه پنجره رو به کویر آرزوهایم و تنها غنچه ای در قلب سنگ این کویر انگار روییده... به رنگ آتشی سوزان تر از هرم نفسهایت، دریغ از لکه ای ابری که باران را به رسم عاشقی بر دامن این خاک بنشاند نه همدردی، نه دلسوزی، نه حتی یاد دیروزی... هوا...
-
ای دوستان بی وفا...... از غم بیاموزید وفا......
دوشنبه 16 آبانماه سال 1390 19:43
خواب ناز بودم شبی...... دیدم کسی در می زند...... در را گشودم روی او.... دیدم غم است در می زند.... ای دوستان بی وفا...... از غم بیاموزید وفا...... غم با آن همه بیگانگی...... هر شب به من سرمیزند
-
خیلی سخته که ناخواسته ازکسی که دوستش داری جدا شی
دوشنبه 16 آبانماه سال 1390 19:22
خیلی سخته که ناخواسته ازکسی که دوستش داری جدا شی و اون موقع خواسته باشی که بهش بفهمونی که همیشه بر خاطرات غبار نمیشنه خیلی سخته که تنها شماره تلفنی که تو ذهنت حک شده، داشته باشی؛ولی نتونسته باشی که با اون شماره تماس بگیری خیلی سخته که کسی رو دوست داشته باشی؛ولی نتونسته باشی بهش بگی خیلی سخته که تو اوج تنهائی بغض گلوت...
-
ای کاش هیچ گاه نگاهمان با هم آشنا نشده بود...
دوشنبه 16 آبانماه سال 1390 19:06
((ای کاش هیچ گاه نگاهمان با هم آشنا نشده بود... ای کاش هرگز ندیده بودمت و دل به تو دل شکن نمی بستم. ای کاش از همان ابتدا، بی وفایی و ریا کاری تو را باور داشتم انتظار باز آمدنت، بهانه ای برای های های گریه های شبانه ام شد و علتی برای چشم به راه دوختن و از آتش غم سوختن و دیده به درد دوختم... ))
-
اگر روزی مردم ، تابوتم را سیاه کنید تا همه بدانند سیاه بخت بودم
دوشنبه 16 آبانماه سال 1390 18:54
اگر روزی مردم ، تابوتم را سیاه کنید تا همه بدانند سیاه بخت بودم بر روی سینه ام تکه یخی بگذارید تا به جایه معشوقم برایم گریه کند ... چشمانم را باز بگذارید تا همه بدانند چشم انتظار معشوقم بودم ... و آخر اینکه دستانم را ببندید تا همه بدانند خواستم ولی نتوانستم ..........
-
وقتی گریه می کنم تورا درمیان اشکهایم میبینم
دوشنبه 16 آبانماه سال 1390 18:37
وقتی گریه می کنم تورا درمیان اشکهایم میبینم.ولی اشکهایم را پاک می کنم تا کسی تو را نبیند
-
یک روز عشقت را دزدیدم آن را در قلبم پنهان کردم
دوشنبه 16 آبانماه سال 1390 18:30
یک روز عشقت را دزدیدم و برای اینکه جای مطمئنی داشته باشد آن را در قلبم پنهان کردم .غافل از اینکه روزی برای پس گرفتن آن قلبم را خواهی شکست
-
می دونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره؟
دوشنبه 16 آبانماه سال 1390 18:20
می دونستی اشک گاهی از لبخند با ارزش تره؟ چون لبخند رو به هر کسی می تونی هدیه کنی اما اشک رو فقط برای کسی می ریزی که نمی خوای از دستش بدی
-
گاه می اندیشم خبر ِ مرگ ِ مرا با تو چه کس می گوید ؟
دوشنبه 16 آبانماه سال 1390 14:55
گاه می اندیشم خبر ِ مرگ ِ مرا با تو چه کس می گوید ؟ آن زمان که خبر ِ مرگ مرا از کسی می شنوی ، روی تو را کاشکی می دیدم شانه بالا زدنت را ، ــ بی قید ــ و تکان دادن ِ دستت که ، ــ مهم نیست زیاد ــ و تکان دادن ِ سر را که ، ــ عجیب ! عاقبت مُرد ؟ ــ افسوس ! کاشکی می دیدم ! من به خود می گویم : « چه کسی باور کرد جنگل ِ جان...
-
دلم در حسرت دیدار او ماند
دوشنبه 2 آبانماه سال 1390 01:18
مرا درغربت فردا رها کرد دلم در حسرت دیدار او ماند مرا چشم انتظار کوچه ها کرد به من می گفت تنهایی عزیز است ببین با دوریش با من چه ها کرد تمام هستی ام بود و ندانست که در قلبم چه آشوبی به پا کرد شبی غمگین.شبی بارانی وشبی سرد
-
تا کدوم ستاره دنبال تو باشم
یکشنبه 1 آبانماه سال 1390 22:08
تا کدوم ستاره دنبال تو باشم تا کجا بی خبر از حال تو باشم مگه میشه از تو دل برید و دل کند بگو می خوام تا ابد مال تو باشم از کسی نیس که نشونی تو نگیرم به تو روزی میرسم من که بمیرم هنوزم جای دو دستات خالی مونده تا قیامت توی دستای حقیرم خاک هر جاده نشسته روی دوشم کی میاد روزی که با تو روبرو شم من که از اول قصه گفته بودم...
-
شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند.
یکشنبه 1 آبانماه سال 1390 21:03
شاعر و فرشته ای با هم دوست شدند. فرشته پری به شاعر داد و شاعر ، شعری به فرشته. شاعر پر فرشته را لای دفتر شعرش گذاشت و شعرهایش بوی آسمان گرفت و فرشته شعر شاعر را زمزمه کرد و دهانش مزه عشق گرفت. خدا گفت : دیگر تمام شد. دیگر زندگی برای هر دوتان دشوار می شود. زیرا شاعری که بوی آسمان را بشنود، زمین برایش کوچک است و فرشته...
-
بیا در نگاه من کمی غم را ببین بیا در صدا من کمی غم را ببین
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1390 23:41
بیا در نگاه من کمی غم را ببین بیا در صدا من کمی غم را ببین بیا به جشن چشمانه من با نگاهت بیا در این جشن ماتم کمی غم را ببین من به نگاهت حس مسیحایی دارم بیا با نظر لطفت کمی غم ببین من در نگاه تو کم کم گم شدم بیا اندر این دریا غم کمی غم را ببین قلم سرخ
-
دلم غم دارد غم خونین دارد
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1390 22:49
آسمان باری دلم خون است همچون عشق مجنون است دلم غم دارد غم خونین دارد سرم عشق، عشق سنگین دارد آسمان محوتماشای زمینیان دل ها محوزیبایی عاشقان آسمان قدری بباربه دل غم زده ام تا پاک شود غم ز دل درد زده ام من دیگر مونسی ندارم ای آسمان تومونسم باش ندارم من ای مهربان زمین رنگ خون گرفته است خون به خود جون گرفته است آتشی زخون...
-
چه سخته بی تو موندن نمیشه این جدایی باور من
پنجشنبه 28 مهرماه سال 1390 22:18
جدایی تلخه بی تو سخته رفتن سخته موند چگونه لحظه های از تو گفتن با تو بودن جدایی سخته مثل لمس درده مث مرگه جدایی لحظه های واپسین کوچ برگه چه سخته بی تو رفتن چه سخته بی تو موندن نمیشه این جدایی باور من چه سخته بی تو رفتن چه سخته بی تو بودن نمیشه این جدایی باور من جدایی سخته مثل لمس درده مثل مرگه جدایی لحظه های واپسین...
-
اشک میریزه از دو چـشـمش مثل بارون وقت دیدار
سهشنبه 26 مهرماه سال 1390 21:04
غـروبـا میون هــفته بر سـر قـبر یه عاشـق یـه جوون مـیاد مـیزاره گـلای سـرخ شـقایـق بی صـدا میشکنه بغضش رو ی سـنـگ قبـر دلدار اشک میریزه از دو چـشـمش مثل بارون وقت دیدار زیر لب با گـریه مـیگه : مـهـربونم بی وفایـی رفتی و نیـسـتی بدونی چـه جـگر سـوزه جـدایی آخه من تو رو می خواستم اون نجـیـب خوب و پاک اون صـدای مهـربون ،...
-
خداحافظ دلیل بودنم خداحافظ . . .
سهشنبه 26 مهرماه سال 1390 20:48
همیشه از همان ابتدای آشناییمان در هراس چنین روزی بودم و کابوس خداحافظ ی را میدیدم اکنون شد آنچه نباید میشد خداحافظ دلیل بودنم خداحافظ . . .
-
خداحافظ نا مهربون میخوام ازت دل بکنم
سهشنبه 26 مهرماه سال 1390 20:23
این دیگه بار آخره دارم باهات حرف میزنم / خداحافظ نا مهربون میخوام ازت دل بکنم سخته ولی من میتونم سخته ولی من میتونم / این جمله رو اینقد میگم تا که فراموشت کنم
-
تنها ترین تنها
سهشنبه 26 مهرماه سال 1390 20:04
تنها ترین تنها کمی در انتهای غم سر کن کمی در انتظار یار صبر کن تا ببینی من چرا تنها شدم سالها در انتطار یار ماندم ولی یارم بی وفا بود و نکرد یادم سالها در انتهای غم یار ماندم شدم تنها ترین تنهای عالم کسی با من چنین گفت خداست تنها ترین تنهای عالم بدو خندیدمو گفتم همه با او سخن گویند درست است خداست یکتا ترین یکتای عالم...