-
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 22:16
مرگ من روزی فرا خواهد رسید در بهاری روشن از امواج نور در زمستانی غبار آلود و دود یا خزانی خالی از فریاد و شور مرگ من روزی فرا خواهد رسید روزی از این تلخ و شیرین روزها روز پوچی همچو روزان دگر سایه ای ز اامروزها،دیروزها دیدگانم همچو دالان های تار گونه های همچو مرمر های سرد ناگهان خوبی مرا خواهد ربود من تهی خواهم شد از...
-
به چه می خندی تو؟به شکست دل من؟
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 22:03
به چه می خندی تو؟ به مفهوم غم انگیز جدایی؟ به چه چیز؟ به شکست دل من؟ یا به پیروزی خویش؟ به چه میخندی تو؟ به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟ یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد؟ به چه میخندی تو؟ به دل ساده ی من میخندی که دگر تا به ابد نیزبه فکر خود نیست؟ خنده دار است بخند...
-
خلوتم را نشکن
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 21:50
خلوتم را نشکن . تقدیم به تمام عاشقان خلوتم را نشکن شاید این خلوت من کوچ کند به شب پروانه به صدای نفس شهنامه به طلوع اخرین افسانه و غروبی که در ان نقش دیوانگی یک عاشق بر سر دیواری پیدا شد. خلوتم را نشکن خلوتم بس دور است ز هوای دل معشوق سهند خلوتم راه درازی ست میان من و تو خلوتم مروارید است به دست صیاد خلوتم تیر وکمانی...
-
بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 21:45
.... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی .... .. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی
-
برام دعا کن عشق من، همین روزا بمیرم ...
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 21:34
برام دعا کن عشق من، همین روزا بمیرم ... آخه دارم از رفتن بدجوری گُر میگیرم ... دعا کنم که این نفس،تموم شه تا سپیده ... کسی نفهمه عاشقت، چی تا سحر کشیده ... این آخرین باره عزیز،دستامو محکمتر بگیر ... آخه تو که داری میری،به من نگو بمون نمیر ... گاهی بیا یه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ... من با تو سوختم نازنین،باشه برو با...
-
چرارفتی؟؟؟
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 21:23
خدایا........... خدایا فقط تو را می خواهم.....باور کرده ام که فقط تویی سنگ صبور حرف هایم می ترسم از اینکه بگم دوسش دارم...اون نمی دونه که با دل من چه کرده...نمی دونه که دلی رو اسیر خودش کرده هنوز در باورم نیست که دل به اون دادم و اون شده همه هستی ام روز های اول آشنایی را بیاد میاورم آمدنش زیبا بود ...آنقدر زیبا حرف می...
-
نمی تونم، بدون تو بمونم
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 21:18
من دیگه طاقت موندن ندارم نمی تونم، بدون تو بمونم وقتی که نیستی، دلم سیاه همیشه ابری، همیشه تو غباره وقتی که رفتی، دیگه تنها موندم هیچ حس و حالی واسه من نموندن وقتی که رفتی، دلم شکسته از همه ی آدما شده خسته
-
چرا رفتی، چرا من و جا گذاشتی
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 21:13
تو که دل دادی به من هر چی بود گفتی به من چرا رفتی، چرا من و جا گذاشتی چرا توی حریم قلبم، پاگذاشتی هر چه از دلم تو بردی هر چه دیدی یا ندیدی دلت و به دله غریبه کاشتی من اینجا، توی قربت جا گذاشتی من موندمو با دله شکسته ، با دلی زخمی خسته بین راههای بسته ، توی تاریکی نشسته
-
اون دیگه رفته، بسه تمومش کن
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 21:03
گریه کن تو میتونی پیش اون نمی مونی اون دیگه رفته، بسه تمومش کن گریه کن، ته خط، عشق تو دیگه رفته تو دله، یکی دیگه نشسته تمومش کن چشم به راه، نشین اینجا، میمونی دیگه تنها گریه نکن اون دیگه نمیاد خونه دست بکش، دیگه از اون طفلکی، دل داغون اون دیگه، خوش فکر نکن حال تو میدونه تنها میمونی، اخه این و میدونی، مثل اون پیدا...
-
دارم دق میکنم چه جور فراموشت کنم من
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 20:48
دارم دق میکنم چه جور فراموشت کنم من اخه چه جور میشه، که ترک اغوشت کنم من تو احساسمو بستی، به همه حیله و نیرنگ مگه چی کم گذاشتم، به جز محبت و دل تنگ همه احساس من به پای حیله هات حروم شد همه جونم و عمرم، به پات نا تموم شد می خواستم تو رو تو اوج اسمونها ببرم من اخه چه جور دلت امد جداشی از، عشق و دل من اره عشق و دل من
-
میخوای من ورهاکنی
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 20:35
یه لحظه فکر کن تو به من ، شاید که باورم کنی التماست نمیکنم، چون میدونم ، دوست نداری اگه می خوای جدا بشی به من بگو که واسه چی مگه من و دوست نداری چرا میخوای تنهام بذاری چرا می خوای دوستی مارو بدون هیچ ، خراب کنی مگه چی شده واسه تو ، میخوای من و رها کنی میخوای من و رها کنی
-
من پذیرفتم شکست خویش راااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 20:19
من پذیرفتم شکست خویش را پندهای عقل دور اندیش را من پذیرفتم که عشق افسانه است این دل درد آشنا دیوانه است می روم شاید فراموشت کنم با فراموشی هم آغوشت کنم می روم از رفتنم دل شاد باش از عذاب دیدنم آزاد باش گرچه تو تنهاتراز ما می روی آرزو دارم ولی عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را تلخی برخوردهای سرد را
-
یادش به خیر آن روزها
سهشنبه 12 مهرماه سال 1390 20:07
هر روز شیطان لعنتی خط های ذهن مرا اشغال می کند هی با شماره های غلط ، زنگ می زند، آن وقت من اشتباه می کنم و او با اشتباه های دلم حال می کند. دیروز یک فرشته به من می گفت: تو گوشی دل خود را بد گذاشتی آن وقت ها که خدا به تو می زد زنگ آخر چرا جواب ندادی چرا بر نداشتی؟! یادش به خیر آن روزها مکالمه با خورشید دفترچه های ذهن...
-
خدایا نگاه کن درست تو چه وقتی پر از اشکم اما می خندم به سختی
سهشنبه 5 مهرماه سال 1390 23:03
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 خدایا نگاه کن درست تو چه وقتی پر از اشکم اما می خندم به سختی حالا که تموم شد تو هم داری می ری مبادا دست کسی رو بگیری خدایا نگاه کن درست تو چه وقتی پر از اشکم اما می خندم به سختی گلوم و رها کن تو ای هق هق من می موندم من و اون نبود عاشق من مبادا که عشقم تو قلبش بمیره...
-
خداییش مشکل از من بود یا تو؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
سهشنبه 5 مهرماه سال 1390 22:23
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 خداییش اینطوی بود حال و روزم خداییش حقمه اگه بسوزم ؟ من و از دست حرفات خسته کردی خداییش بد من و وابسته کردی آخه تو مشکل رو می دونستی خداییش تو می خواستی می تونستی جواب مهربونیم و ندادی نگو نه قدرمو نمی دونستی من و از دست حرفات خسته کردی خداییش بد من و وابسته کردی...
-
کاش از اول می دونستم واسه من موندنی نیستی
شنبه 2 مهرماه سال 1390 15:17
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 کاش از اول می دونستم واسه من موندنی نیستی یادته موقع رفتن از ته دل می گریستی یادت تو پر از فریبه واست از جونم گذشتم حرمت و شکستی رفتی هنوزم غریبه نیستی کاش از اول می دونستم که تو هم تنهام میذاری تو بودی بود و نبودم اما نه دوسم نداری الهی که یه آب خوش از تو گلوت...
-
گل من خدا نخواست به تو بگم مسافرم
شنبه 2 مهرماه سال 1390 14:58
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 قسمت نشد ببینمت ،خدانگهداری کنم فرصت نشد بمونم و از تو نگهداری کنم گفتم اگه ببینمت دل کندنم سخته برات اگه یه وقت بگی نرو رفتن پر از درده برام گفتم صداتو نشنوم ندیده از پیشت برم پشت سرم زاری نکن به کی بگم مسافرم... من میرم ولی باز تو بدون همیشه یاد تو از خاطر من...
-
دیدن دوباره تو فقط تو خواب و خیاله
شنبه 2 مهرماه سال 1390 13:56
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 بی تو این روزای روشن واسه من تاریک و تاره وقی بی تو تک و تنهام زندگیم منم نداره از همون روزی که رفتی دل به هیچ کسی ندادم فکر میکردم میرسی یه روز تو بیکسیم بدادم گفتن لحظه آخر واسه من هنوز سواله دیدن دوباره تو فقط تو خواب و خیاله لحظه های آخر تو توی قلب من میمونه...
-
خیلی دلم تنگه برات
شنبه 2 مهرماه سال 1390 13:45
Normal 0 false false false MicrosoftInternetExplorer4 بگی نگی این روزا بازم خیلی دلم تنگه برات بد جوری تنهام دوباره بی تو اون رنگ چشات بگی نگی چند وقته که دلتنگیام زیاد شده باز هوای تو رو دارم بهونه هام خیلی شده بخوای نخوای دوست دارم بیای نیای منتظرم بگی نگی دق میکنم اگه تو تنهام بزاری بگی نگی این روزا بازم خیلی دلم...
-
چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک گونه ها تو خیس کنه
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1390 18:15
چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو ازت دزدیده و به جاش یک زخم همیشه گی ، رو قلبت هدیه داده زل بزنی به جای اینکه لبریز کینه و نفرت شی حس کنی که هنوز هم دوسش داری چقدر سخته دلت بخواد سر تو باز به دیواری تکیه بدی که یک بار زیر آوار غرورش همه وجودت له شده چقدر سخته تو خیالت ساعت ها با هاش حرف بزنی اما وقتی دیدیش هیچی...
-
رسمش نبود عزیزدل بری و تنهام بزاری
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1390 02:38
رسمش نبود عزیز دل بری و تنهام بزاری من موندم و خیال تو با رویا های بی کسی دل نگرون و بی کسم توی شبهای مهتابی اشفته حال منتظرم تا تو بیای از تاریکی نگاه بارونی من همیشه چشم به در داره تا تو بیای ازتاریکی بگی تو هم دوستم داری غرق توهم شده ام تو این دنیای کاغذی سخت شده زندگی برام تو باتلاق سردرگمی
-
زندگی حس غریبی است که یک شاعر تنها دارد
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1390 02:29
زندگی حس غریبی است که یک شاعر تنها دارد زندگی قصه یی است که هر دانه به خاطر دارد زندگی بی سر و بی دل به خدا معنی دیگر دارد زندگی حوصله ای درخور باور دارد زندگی مثل یکی مرگ برادر دارد زندگی کاش دست از سر من بردارد زندگی بودن در پشت حصاری تنهاست زندگی ماندن در حسرت ان فرداهاست.....
-
عشق ابدی
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1390 02:22
هنوزباتو و عشقت شب و روز هام درگیرم هنوز از دوری غمگین و هنوز بهونه میگیرم هنوز تصویر تو مونده توی ذهن پریشونم به پاهایتو صبورانه میخوام باشم و میمونم تورو از جون و دلمیخوام هنوزماینه احساسم میترسم روزی برگردی بگی تو رو نمیشناسم قسم به اون خدایی که میدونم میپرستی تو قسم به قلب تنگم که همیشه میشکنی تو هنوز عاشق تر از...
-
تواین دنیااا هیچ کس بهم وفا نداشت
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1390 02:19
تواین دنیااا هیچ کس بهم وفا نداشت جز خیانت بهم کردن چیز دیگه نبود اما هنوز با تمام خیانتی که بهم کرد هنوز دوسش دارم و بهش فکر می کنم اما هیچ وقت دنیا همینجور نمی مونه .......... دوست دارم و لی خاطراتت فراموش میکنم........... بهتره بری با یار جدیدت مبارک باشه ............
-
عشق من
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1390 00:54
¤**¤• عشق من ناز نکن بغضمو من پایون میگیره •¤**¤• ¤**¤• یه روزی رسم زمونه تورو از من میگیره •¤**¤• ¤**¤• وقتی تنها با تو بودم واسه من زندگیه •¤**¤• ¤**¤• تورو دیدم تو رو خواستم تو رو کی از من میگیره •¤**¤• ¤**¤• عشق من قلب این عاشق با تو آروم میگیره •¤**¤• ¤**¤• همه ناله های من از نگاهت دوریه •¤**¤• ¤**¤• تو رو دیدم...
-
کاری به کار عشق ندارم
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1390 00:43
کاری به کار عشق ندارم من هیچ چیز و هیچ کس را دیگر در این زمانه دوست ندارم انگار این روزگار چشم ندارد من و تو را یک روز خوشحال و بی ملال ببیند پس با همه وجودم خود را زدم به مردن تا روزگار دیگر کاری به کار من نداشته باشد این شعر را هم نا گفته میگذارم .... تا روزگار بو نبرد .... گفتم که ... کاری به کار عشق ندارم !
-
فراموشت کنم من
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1390 00:37
دارم دق میکنم چه جور فراموشت کنم من اخه چه جور میشه، که ترک اغوشت کنم من تو احساسمو بستی، به همه حیله و نیرنگ مگه چی کم گذاشتم، به جز محبت و دل تنگ همه احساس من به پای حیله هات حروم شد همه جونم و عمرم، به پات نا تموم شد می خواستم تو رو تو اوج اسمونها ببرم من اخه چه جور دلت امد جداشی از، عشق و دل من اره عشق و دل من
-
خداوندا گله دارم
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1390 00:25
خداوندا گله دارم سکوت را انتخاب میکنم برای فریاد زدنم و زندگی را به اجبار می گذرانم خداوندا گله دارم برای آنچه که می بینم اما نمی توانم کاری بکنم قفل غمها را با کدامین کلید از روزگار بگشایم خداوندا گله دارم ز این روزگار ز تاریکی ز غمها ز شادی ها ز انسانها ز خود نیز من گله دارم ز خود نیز من گله دارم
-
عشق چیست؟
سهشنبه 22 شهریورماه سال 1390 00:21
عشق چیست؟ عشق چیست؟ حدیثی است که با نگاه آغاز می شود با لبخندی شیرین می شود با بوسه ای به اوج می رسد وبا اشکی پرازاندوه به پایان می رسد
-
نمیدونم چی شدکه اینجوری شد
دوشنبه 21 شهریورماه سال 1390 19:14
نمیدونم چی شدکه اینجوری شد نمیدونم چندروزی نیستی پیشم اینا رو میــــگم که فقط بـدونی دارم یواش یواش دیونـه میشم تـا کی به عشـق دیــدن دوبارت تو کوچه هاخسته بشم بمیـرم تا کـی بایــد دنبـال تـو بگـردم از کی بایــد سراغتــــو بگیــــرم قرارنبود چشمای من خیس بشه قرار نبود هرچی قرارنیست بشه قـرار نبود دیـدنت آرزوم شــــه...