یه شب داشتم با خدا درد و دل میکردم
ازم خواست این کلمه هارو بنویسم ...
دلتنگی
عشق
ایمان
باور
تنهایی
ماندن
محبت
وابستگی
اعتماد
خیانت
و اون رفطه ...
وقتی رفطن رو نوشتم خداجون تنبیهم کردکه ۲۰ بار بنویسم رفطن.
منم ۲۰ بار نوشتم ... رفطن رفطن رفطن رفطن رفطن رفطن همینطور ۲۰
بارنوشتم ... خدا گفت بازم اشتباه مینویسی میدونی یعنی هنوز به رفتنش
باور نداری. دوباره تنبیهم کرد که درست بنویسم این بار نوشتم رفتن رفتن
رفتن ... ولی دستام یخ کرده بود ، داشتم میلرزیدم ، بغض گلومو گرفته بود
چشام خیس شده بود ... بعد اینکه درستشو نوشتم اما خدا گفت نه هنوز
یاد نگرفتی رفتن رو درست بنویسی چون رفتنش رو باور نکردی هنوز...!
سلام دوست عزیز وب بسیار زیبایی داری !!!
اگه با تبادل لینک موافقی منو با اسم ♫•*¨*•.¸ شکوفه های کویر ♫•بلینک و بگو با چه اسمی لینکت کنم مر30 !!
راستی آپم
هرجایِ دنیایی دلم اونجاست
من کعبه مو دورِ تو میسازم
من پشت کردم به همه دنیا
تا رو به تو سجاده بندازم
سلا م دوست من..
خوبی میناا خانم
چند وقت بود اینجا نیومده بودم دلم تنگیده بود
بله دیگه همش من باید بهتون سر بزنم
S001:]
رفته رفته رفته....
are rafte\
واقعارفته؟1آخی عسیسم
jedi nagir azizam
u