رفتی از این آغوش چه راحت،
و باز منم و تنهام و خاموش چراغم
چه بی اعتنا رفتی
نفهمیدم حس من واست یه تفریحه
تو که میدونستی وجود تو ترک دردهاست،
تو میدونستی نبود تو مرگ فرداست
ولی آروم آروم زیر بارون داغون ،
قدم میزنمو تو هم شادی با اون یارو
سرا پا گوش بودم وقتی تو داشتی حرفی ،
حالا که بهت نیاز دارم گذاشتی رفتی؟
باشه منم میزنم رگ این گردن
که رفتمو دیگه پیشت بر نمی گردم
ولی روزی رو میبینم که یارت سیره
از تو و یکی دیگه از کنارت میره
به هر دست که بدی میگیری از همون دست
این نفرین من نیست بازی زمونست
اون می خواد که دل تو با حرف هاش خام شه
صبر کن بذار یکمی یخ هاش آبشه
وقتی می فهمی چه کسی پشت روبنده
که به احساست بزنه یه مشت کوبنده
ایول...بهم سر بزن مینا جون خوشحال میشم
سلام وب قشنگی داری سری به ماهم بزن نظریادت نره

bale chashm azizam omadam