روزی آمد که دل بستم به تو،از سادگی خویش دل بستم به قلب بی وفای تو
روزها میگذشت و بیشتر عاشقت میشدم، یک لحظه صدایت را نمیشنیدم غرق در گریه میشدمرفتی ؟ بی خداحافظی؟ فکر دلم نبودی که بی تو عذاب میکشد؟
فکر من نبودی که بی تو زندگی برایم جهنم می شود؟برو و پشت سرت را هم نگاه نکن ، از تو بیزارم ، بهانه هایت را برایم تکرار نکن
حرفی نزن ، بی خیال ، اصلا مقصر منم ، هر چه تو بگویی ، بی وفا منم!عشق فراموش شد
رفت و تو دل آدم ها خاموش شد
دیگر اثری از محبت نیست
دنیا تیره گشت و غم فراوان شد
خوشبختی دیده نمی شود در نگاه مردم
مهربانی پر کشید و تو آسمان ها گم شد
آخر لذت هوس شد
فرشته عشق مرد
خدا عصبی شد
عشق فراموش شد
زندگی غم به خود گرفت و خاموش شد
آره من اونم که گفتم واسه چشم تو دیوونم
آره من قول داده بودم تا تهش باهات بمونم
ولی پس دادی نگامو زیر رگبار غرورت
من فقط یه کم شکستم ، خوب نگام کنی همونم . . .
دوست داشتن ساده اما دل سپردن سخت است / دل دادن ساده اما فراموش کردن سخت است
عاشق شدن ساده اما عاشق ماندن سخت است . . .
کجایی ای رفیق نیمه راهم
که من در چاه شبهای سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم
نهکجایی ای رفیق نیمه راهم
که من در چاه شبهای سیاهم
نمی بخشد کسی جز غم پناهم
نه تنها از تو نالم کز خدا هم تنها از تو نالم کز خدا هم
وقتی کسی به دلت نشست نشستنش مقدسه، حتی اگه نخواهدت نفس کشیدنش بسه
من نه عاشق بودم و نه محتاج نگاهی که بلغزد به من، من خودم بودمو یک حس غریب که به صد عشق و هوس می ارزید
عشق کلید شهر قلب است، به شرط آنکه قفل دلت هرز نباشد که بار هر کلیدی باز شود
آرزوم بی تو محاله، لحظه هام بی تو سواله، / بی تو مقصد خیلی دوره راه عشقم بی عبوره / من نمیخوام تو خیالم بهت بگم عاشقت هستم / دوست دارم که راستی راستی حس کنم کنارت هستم
من در این کلبه خوشم تو در آن اوج که هستی خوش باش، من به عشق تو خوشم تو به عشق هر که هستی خوش باش
اگر یادت کنم دیوانه میشم / فراموشت کنم بیگانه میشم / اگر ترکت کنم میمیرم از غم / فراموشت کنم میپاشم از هم
غم خانه عشق تو به رضوان ندهم، یک خار تو را به صد گلستان ندهم / تو معدن عشق آرزوهای منی، من کفر تو را به گنج ایمان ندهم
یک شب از عمرم صفحاتی خواندم، چون به نام تو رسیدم لحظاتی ماندم / همه دفتر عمرم ورقی پیش نبود، همه تکرار تمنای تو بود
ای دوست گلی به یادگار بفرست، گر لایق گل نیستم خار بفرست / از بهر خدا، نه از بهر دلت، من پیامی داده ام تو جوابی بفرست!
موجم کردی که بی قرارت باشم، ابرم کردی که اشک بارت باشم / در سکوت گل جلوه نمودی تا من، چون خار همیشه در کنارت باشم
نازی که ز لبخند گل یاس هویداست / زیبایی عشق است که در چشم تو پیداست
هر چه باشی نازنین، ایام خارت میکند / هر چه باشی شیر دل دنیا شکارت میکند
هر چه باشی با لب خندان میان دیگران / عاقبت دست طبیعت اشک بارانت میکند
تنهایی خیلی دوست دارم
برم تو فکر بعضی یا
اینو واسه اون نوشتم
خودش می دونه کی کیا
خودش اینو خوب می دونه
ولی بروش نمی یارهدلو به اون راه می زنه
یه وقت نشه کم بیاره
یه وقتی بود می خواستمش
نمی دونم منو می خواست
نمی دونستم که دیگه
دلو داده به یه نگاه
حالا می فهمم اون روزا
این من نبودم پشت تو
بعد یه قطره اشک غم
با یه نگاه گفتم برو
دوروبرم پیدات نشه
بدجوری شاکی یم ازت
حق نداری با من باشی
می گیرم این حق و ازت
میگن یه بار میگن دو بار
نه صدتا نامردی دیگه
من هم بخواهم با تو باشم
این قلبمه که نه میگه
هر جوری خواست منو سوزوند
با اون ادا و اطفاراش
یه جوری بد کلاس می زاشت
همه می گفتن اینو باش
تو تنهایی دق بکنم
بهتره تا با تو باشم
تو خاطرش فکر می کنه
که من هنوزم باهاشم
میگن از هر دستی که بدی
باز از همون دست می گیری
ببین چه کار کردی با من
میگم که ای کاش بمیری
فکر نکنی خبریه
این خبرام نیست به خدا
شرتو کم کن عزیزم
دلم میگه کوتاه نیا
زدم به سیم آخر و
می خوام که از پیشم بری
این دفعه اگه پرپرم بشی
نمی تونی دیگهخیلی سخته باشی و
انگار نباشی
دیگه فرقی واسه من
نداشته باشی
خیلی سخته توی فلب
سرد و سنگین
دیگه جایی واسه من
نذاشته باشی
خیلی سخته تورو داشتن
بی تو بودن
سهم من نبود از این عشق
خنده ی رقیبو دیدن
خیلی سخته مهربونم
با بدی های تو ساختن
هنوزم برام عزیزی
زندگی را با تو باختم
سخته برای یک بار
بودن از رو اجبار
باشه و این بودنش
انگاره نه انگار
عشقی که تارو پودش
وصل تن غریبه
نمیشه جون بگیره
باید بمیره و بس
باید بمیره و بس .
««««««««««««««««««««««««««««««««««««خیلی نامردی»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
«آخرین نفس»
دیگه روی شونه های من
جایی نمونده واسه تو
همین الان می خواهم بگم
از جلوی چشام برو
بذار که دیگه تنها باشم
تو سرزمین بی کسی
دیگه نمی خوام که بگم
برای من مقدسی
فردا اگر از راه نمی آمد
من تا ابد کنار تو می ماندم
من تا ابد ترانه های عشقم را
در آفتاب عشق تو می خواندم
در پشت شیشه های اطاق تو
آن شب آن شب
نگاه سرد و سیاهی داشت
دالان دیدگان تو در ظلمت
گویی گویی
به عمق روح تو راهی داشت
رنگ چشای روشن عشق
مثل ستاره روشن
این دل بی قرار من واسه نگاهت می تپه
اما دیگه نمی تونم
یه لحظه اینجا بمونم
می خام که تا آخرین نفس
شعرهای غمگین بخونم.
شعرهای غمگین بخونم.
««««««««««««««««««««««««««««««««« خیلی نامردی »»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»»
عشق یعنی با تو آغاز سفر ،
عشق یعنی قلبی آماج خطر،ادامه مطلب ...
سلام
بخوانیدم:
روزگارم تیره و این روزهایم تیره تر
یا به نوعی رو به ویرانیست دنیایم دگر
من که چشمم خواب دریا دیده بود
عکسش از دریا شده یک آسمان بارنده تر
هر چه از این درد پا پس می کشم بیفایده است
سرنوشت من گره خورده ست با غم سر به سر
لحظه های مرده ام تاوان یک تردید شد
تا که تقویمم دهد یک عمر از تلخی خبر
بار دیگر مهره ام در خانه ی دوم نشست
از گریز بین سعد و نحس یا که خیر و شر
مرگ من در این غزل چون آتشی خواهد شد و
بعد جز خاکستری از من نمی ماند اثر
امشب به سوگ ستاره ام نشسته ام و در غم نبودنش آسمان را خط خطی می کنم ،
امشب برای مرگ چشمانم لباس سیاه پوشیده ام ،
رفتنت را هیچ گاه باور نخواهم کرد چون تو را در اعماق وجود خود همیشه احساس میکنم
اکنون تورا آشکار تر از همیشه می بینم...چون تو همرنگ هیچ کس نیستی...
عجیب دلم هوایت را کرده
نفسهایم به شماره افتاده و بیشتر از همیشه به حضورت محتاجم
خدایا کجایی...؟
آدم وقتی می میره آزاد آزاد میشه
دیگه نه از عشق خبری هست نه از غم نه از پول...
دلم میخواد یه چیزی رو بدونی
دیگه نه عاشقی نه مهربونی
منم دیگه تصمیممو گرفتم
اصلا نمیخوام که پیشم بمونی
دیشب که داشتم فکرامو میکردم
دیدم با تو تلف شده جوونی
یه جا یه جمله قشنگی دیدم
عشقو باید از خودت برونی
چه شعرایی من واسه تو نوشتم
تو همه چیز بودی جز آسمونی
یادت میاد منتمو کشیدی؟
تا که فقط بهت بدم نشونی؟
یادت میاد روی درخت نوشتی
تا عمر داری برای من میخونی؟
یادت میاد حتی سلام من رو
گفتی به هیچ کسی نمی رسونی؟
حالا بیار عکسامو تا تموم شه
اگه وقت داری اگه میتونی
نگو خجالت میکشی میدونم
تو خیلی وقته دیگه مال اونی
خوش باشی هر جا که میری الهی
واست تلافی نکنه زمونی
الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرش
بیای ببینی که همه حلقه زدن دور و ورش
خدایم آه ای خدایم
آه ای خدایمادامه مطلب ...
ادامه مطلب ...
تو باعث شدی یه چیزی رو بفهمم . بفهمم عشق یعنی چی ... بفهمم دل کجاست ... بفهمم وقتی کسی عاشق میشه چه حالی داره ... بفهمم درد عشق چیه ... حالا می دونم ... میدونم عشق یعنی تشنگی . عشق یعنی نیاز . عشق یعنی التماس . عشق یعنی
آرزو . عشق یعنی خواستن و بدست نیاوردن . عشق یعنی دویدن و نرسیدن . آره ، عشق یعنی نرسیدن
کاش میدانستی که درون قلبم خانه ای داری تو که همیشه آنرا با شفق می شویم
و با آن میگویم که تویی مونس شبهای دلم
کاش میدانستی باغ غمگین دلم بی تو تنها شده است
و گل غم به دلم وا شده است
کاش میدانستی که درون قلبم با تبشهای عشق هم صدا هستی تو
.کاش میدانستی که وجود تو و گرمای صدایت به من خسته و آشفته حال زندگی می بخشد
کاش میدانستی.......
کاش می دانستی........
باز هم گرما به سرزمین سرده وجودم باز گشت
و باز هم قلب کوچکم شروع به تبیدن کرد
.من ادعای عشق نمی کنم
چه کنم نمی توانم
.شاید زندگی دوباره لبخندی به رویم زد
لبخندی به وسعت دل تمام عاشقان
لبخندی نابایان
ولی من هنوز ادعای عشق نمی کنم
حتی اگر چشمان بی فروغم باز هم به روی دیدگان زیبایت گشوده شود
.بگزار.......
بگزار در تنهایی نفس بکشم و تا عمق وجودم احساس آرامش کنم.
من از قصه زندگی ام نمی ترسم
من از بی تو بودن به یاد تو زیستن و تنها از خاطرات گذشته تغذیه کردن می ترسم.
ای بهار زندگی ام
اکنون که قلبم مالا مال از غم زندگیست
اکنون که باهایم توان راه رفتن ندارد
برگرد
باز هم به من ببخش احساس دوست داشتن جاودانه را
باز هم آغوش گرمت را به سویم بگشا
باز هم شانه هایت را مرحمی برایم قرار بده.
بگزار در آغوشت آرامش را به دست آورم
بدان که قلب من هم شکسته
بدان که روحم از همه دردها خسته شده.
این را بدان که با آمدنت غم برای همیشه من را ترک خواهد کرد.
بس برگرد که من به امید دیدار تو زنده ام
وقتی از غربت ایام دلـــــم میگیرد
مرغ امید من از شدت غم میمیرد
دل به رویای خوش خاطره ها میبندم
بازهم خاطر تو دســت مرا میگیرد
به کوه گفتم عشق چیست؟ لرزید.
به ابر گفتم عشق چیست؟ بارید.
به باد گفتم عشق چیست؟ وزید.
به پروانه گفتم عشق چیست؟ نالید.
به گل گفتم عشق چیست؟ پرپر شد.
و به انسان گفتم عشق چیست؟
اشک از دیدگانش جاری شد و گفت؟ دیوانگیست!!!
مرگ من روزی فرا خواهد رسید
در بهاری روشن از امواج نور
در زمستانی غبار آلود و دود
یا خزانی خالی از فریاد و شور
ادامه مطلب ...
به چه می خندی تو؟
به مفهوم غم انگیز جدایی؟
به چه چیز؟
به شکست دل من؟
یا به پیروزی خویش؟
به چه میخندی تو؟
به نگاهم که چه مستانه تو را باور کرد؟
یا به افسونگری چشمانت که مرا سوخت و خاکستر کرد؟
به چه میخندی تو؟
به دل ساده ی من میخندی که دگر تا به ابد نیزبه فکر خود نیست؟
خنده دار است بخند...
خلوتم را نشکن .
تقدیم به تمام عاشقان
خلوتم را نشکن
شاید این خلوت من کوچ کند
به شب پروانه
به صدای نفس شهنامه
به طلوع اخرین افسانه
و غروبی که در ان
نقش دیوانگی یک عاشق
بر سر دیواری پیدا شد.
خلوتم را نشکن
خلوتم بس دور است
ز هوای دل معشوق سهند
خلوتم راه درازی ست میان من و تو
خلوتم مروارید است به دست صیاد
خلوتم تیر وکمانی ست به دست سحر
خلوتم راه رسیدن به خداست
خلوتم را نشکن
برام دعا کن عشق من، همین روزا بمیرم ...
آخه دارم از رفتن بدجوری گُر میگیرم ...
دعا کنم که این نفس،تموم شه تا سپیده ...
کسی نفهمه عاشقت، چی تا سحر کشیده ...
این آخرین باره عزیز،دستامو محکمتر بگیر ...
آخه تو که داری میری،به من نگو بمون نمیر ...
گاهی بیا یه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...
من با تو سوختم نازنین،باشه برو با من نسوز ...
اگه یروز برگشتی و گفتن فلانی مرده ...
بدون که زیر خاک سرد حس نگاتو برده
گریه نکن برای من قسمت ما همینه ...
دستامو محکمتر بگیر لحظه ی آخرینه ...
این آخرین باره عزیز،دستامو محکمتر بگیر ...
آخه تو که داری میری،به من نگو بمون نمیر ...
گاهی بیا یه باغ سبز،درش بروت بازه هنوز ...
من با تو سوختم نازنین،باشه برو با من نسوز ...
برام دعا کن عـــــــــشــــــــــق من ...
خدایا...........
خدایا فقط تو را می خواهم.....باور کرده ام که فقط تویی سنگ صبور حرف هایم
می ترسم از اینکه بگم دوسش دارم...اون نمی دونه که با دل من چه کرده...نمی دونه که دلی رو اسیر خودش کرده
هنوز در باورم نیست که دل به اون دادم و اون شده همه هستی ام
روز های اول آشنایی را بیاد میاورم آمدنش زیبا بود ...آنقدر زیبا حرف می زد که به راحتی دل به او باختم و او شد اولین عشقم در زندگی
بارالها گویی تو تمام زیبایی های عالم را در چهره و کلام او نهاده بودی
واین گونه مرا اسیر او کردی و دل کندن از او شد برایم محال و داشتنش بزرگترین ارزویم در زندگی
حالا که عاشقش شدم تو بگو چه کنم که تنهایم نگذارد....خدایا امشب به تو می گویم چون تو تنها مونس تنهایی هایم هستی..
چگونه بگویم بدون او می میرم....او رفته و در باورم نیست نبودنش...
خود خوب می دانم او مرا کودکی فرض کرد که نمی داند عشق چیست و برای عاشقی حرمتی قائل نمی باشد
مرا به بازی گرفت یا شاید....نمی دانم.....دگر هیچ نمی دانی.. اعتراف می کنم نفسم به بودن او وابسته است
بعد رفتن او دگر این نفس را هم نمی خواهم....حال تو بگو چه کنم ؟
بار خدایا دوست دارم مرا بفهمد حتی برای یه لحظه
من دیگه طاقت موندن ندارم
نمی تونم، بدون تو بمونم
وقتی که نیستی، دلم سیاه
همیشه ابری، همیشه تو غباره
وقتی که رفتی، دیگه تنها موندم
هیچ حس و حالی واسه من نموندن
وقتی که رفتی، دلم شکسته
از همه ی آدما شده خسته
تو که دل دادی به من
هر چی بود گفتی به من
چرا رفتی، چرا من و جا گذاشتی
چرا توی حریم قلبم، پاگذاشتی
هر چه از دلم تو بردی
هر چه دیدی یا ندیدی
دلت و به دله غریبه کاشتی
من اینجا، توی قربت جا گذاشتی
من موندمو با دله شکسته ، با دلی زخمی خسته
بین راههای بسته ، توی تاریکی نشسته
گریه کن تو میتونی
پیش اون نمی مونی
اون دیگه رفته، بسه تمومش کن
گریه کن، ته خط، عشق تو دیگه رفته
تو دله، یکی دیگه نشسته تمومش کن
چشم به راه، نشین اینجا، میمونی دیگه تنها
گریه نکن اون دیگه نمیاد خونه
دست بکش، دیگه از اون طفلکی، دل داغون
اون دیگه، خوش فکر نکن حال تو میدونه
تنها میمونی، اخه این و میدونی، مثل اون پیدا نمیشه
اشکات میریزه، اخه اون واسط عزیزه، توی قلبته همیشه
یادش می افتی، دلت اتیش میگیره، میگی کاش برگرده پیشت
راهی نداری، تو باید طاغت بیاری، اخه میدونی نمیشه
دارم دق میکنم چه جور فراموشت کنم من
اخه چه جور میشه، که ترک اغوشت کنم من
تو احساسمو بستی، به همه حیله و نیرنگ
مگه چی کم گذاشتم، به جز محبت و دل تنگ
همه احساس من به پای حیله هات حروم شد
همه جونم و عمرم، به پات نا تموم شد
می خواستم تو رو تو اوج اسمونها ببرم من
اخه چه جور دلت امد جداشی از، عشق و دل من
اره عشق و دل من
یه لحظه فکر کن تو به من ، شاید که باورم کنی
التماست نمیکنم، چون میدونم ، دوست نداری
اگه می خوای جدا بشی
به من بگو که واسه چی
مگه من و دوست نداری
چرا میخوای تنهام بذاری
چرا می خوای دوستی مارو بدون هیچ ، خراب کنی
مگه چی شده واسه تو ، میخوای من و رها کنی
میخوای من و رها کنی
من پذیرفتم شکست خویش را
هر روز
شیطان لعنتی
خدایا نگاه کن درست تو چه وقتی پر از اشکم اما می خندم به سختی
حالا که تموم شد تو هم داری می ری
مبادا دست کسی رو بگیری
خدایا نگاه کن درست تو چه وقتی
پر از اشکم اما می خندم به سختی
ادامه مطلب ...
خداییش اینطوی بود حال و روزم
خداییش حقمه اگه بسوزم ؟
من و از دست حرفات خسته کردی
خداییش بد من و وابسته کردی
ادامه مطلب ...
کاش از اول می دونستم
واسه من موندنی نیستی
یادته موقع رفتن
از ته دل می گریستی
ادامه مطلب ...
قسمت نشد ببینمت ،خدانگهداری کنم
فرصت نشد بمونم و از تو نگهداری کنم
گفتم اگه ببینمت دل کندنم سخته برات
ادامه مطلب ...
بی تو این روزای روشن واسه من تاریک و تاره
وقی بی تو تک و تنهام زندگیم منم نداره
از همون روزی که رفتی دل به هیچ کسی ندادم
فکر میکردم میرسی یه روز تو بیکسیم بدادم
گفتن لحظه آخر واسه من هنوز سواله
دیدن دوباره تو فقط تو خواب و خیاله
لحظه های آخر تو توی قلب من میمونه
هیشکی مثل من بلد نیست قدر چشماتو بدونه
رفتی و چشمای خیسم یادگاری از تو مونده
بی وفاییات هنوزم تورو رو از دلم نرونده
چشم براه تو میمونم تا که برگردی دوباره
میترسم وقتی که نیستی دل من طاقت نیاره
گفتن لحظه آخرواسه من هنوز سواله
دیدن دوباره تو فقط تو خواب و خیاله
رفتی اما خاطراتت توی قلب من میمونه
هیشکی مثل تو بلد نیست دلمو بسوزونه
تا وقتی که زنده هستم چشم براه تو میمونم
تو دیگه رفتی که رفتی نمیای پیشم میدونم
اما هرکجا که هستی منو تو دلت نگه دار
با چشمای خیس و گریون من میگم خدانگهدار
بگی نگی این روزا بازم
خیلی دلم تنگه برات
بد جوری تنهام دوباره
بی تو اون رنگ چشات
ادامه مطلب ...
چقدر سخته تو چشای کسی که تمام عشقت رو
ازتدزدیده و به جاش یک زخم همیشه گی ، رو
قلبت هدیه
داده زل بزنی به جای اینکه لبریز کینه و نفرت
شی
حس کنی که هنوز هم دوسش داری
چقدر سخته دلت بخواد سر تو باز به دیواری
تکیه بدی
که یک بار زیر آوار غرورش همه وجودت له
شده
چقدر سخته تو خیالت ساعت ها با هاش حرف
بزنی اما
وقتی دیدیش هیچی جز سلام نتونی بگی
چقدر سخته وقتی پشتت بهشه دونه های اشک
گونه ها
تو خیس کنه اما مجبور بشی بخندی تا نفهمه که
هنوز هم دوسش داری
چقدر سخته گل آرزو هاتو تو باغ دیگری ببینی
و هزار
بار تو خودت بشکنی و اونوقت آروم زیر لب
بگی گل من باغچه نو مبارک