می روی اما بدان کلی بدهکاری به من
خوب می دانم که روزی باز
ناچاری به من
پنجره یادآور بغض و هزاران درد توست
رفته ای یا در پی هر لحظه
آزاری به من
شانه هایم رنگ و بوی خون زنبق می دهد
روی تابوتم نمی بینی
سزاواری به من
دست هایت امتداد سبز یک خوش باوریست
کاش حس شانه ات را باز بسپاری
به من
می روی ... برگرد از پیچ و خم یک اتفاق
...
تا بخوانم توی چشمانت
گرفتاری به من ...
slm.khobid. Me hamin emshab ye hoiee face irano peida kardamo ozve shodam me az varamin senam yekam paeine vali donbale ye ham sohbat migardam,mishe ba ham rabete dashte bashim?? In shomarame09196500115